نگاهی متفاوت به شیطان از منظر قران و روایات



مقدمه

وقتی صحبت از انرژی انسان میشه دو نوع انرژی قابل تصوره .یکی خارج از بدن و دیگری درون بدن.انرژی ای که خارج بدن و اطراف انسان وجود داره هاله ی نور یا انرژی نامیده میشه که اجنه از این انرژی میترسند و بهش نزدیک نمیشن .ولی این انرژی موضوع صحبت ما نیست.

در این پست میخواییم توضیح بدیم که ماجرای گرفتن انرژی انسان توسط جن دقیقا به چه شکله و نکاتی هم پیرامون همین بحث خواهیم داشت.

همه ی نوشته های این پست برای اولین بار منتشر میشه و با قاطعیت اعلام میکنم اگه در وبسایت دیگه ای مشابه این مطالب رو دیدید یقینا از مطالب ما استفاده کردن.

 

نوع اول انرژی ای که از غذا و اکسیژن تامین میشه (موضوع بحث)

نوع دوم انرژی ای که منشائش معنویه(فعلا صحبتی در موردش نداریم)

توضیح نوع اول انرژی

انسان توسط غذا خوردن و تنفس انرژی لازم رو برای رشد بدن یا ترمیم زخمها و یا حرکت کردن و صحبت کردن و جذب میکنه.واحدش هم کالریه که روی بسته بندی مواد غذایی میزان انرژی هر اون بسته نوشته شده.

انسان اگه تغذیه ی مناسبی نداشته باشه یا استراحت نکنه نمیتونه انرژی کار کردن داشته باشه.بچه ها هم در صورت کمبود انرژی دچار مشکلات رشد میشن.قوای جنسی .غضب.استرس واز همین انرژی استفاده میکنند.

همه ی جانداران که نیاز به رشد دارن و زندگی میکنن از این انرژی استفاده میکنن.گیاهان .حیوانات انسانها و حتی جنیان هم وابسطه به همین انرژیند و با از دست دادن اون در واقع حیات هم به پایان میرسه.

اما ساختار موجودات جوریه که همیشه بخشی از انرژی رو در حالت ذخیره نگهداری میکنند.یا بعبارت دیگه بصورت بالقوه انرژی رو در بدن نگه میدارن.که اولا نیاز خود بدن برای زنده بودن تامین بشه و هم در موارد اضطراری انرژی داشته باشن که نیازشون رو برطرف بکنند.لذا در صورت پایین بودن انرژی، بدن بطور خودکار اعلام خستگی میکنه و فرد تمایلی به حرکت کردن اضافی نداره.هر قدر انرژیش کمتر باشه فرد بیحالتر و حرکاتش ارامتر میشه.تا برای ادامه ی حیات انرژی ذخیره داشته باشه.و اگه این سیستم نبود موجودات بطور ناگهانی از بین میرفتن.وقتی انرژی نباشه زندگی هم تموم میشه.اما همچین اتفاقی هیچ وقت نمیافته چون بخش ذخیره همیشه مقداری انرژی داره.

از طرف دیگه زنده بودن موجودات خودش یه چرخه ی مصرف انرژی هم داره.یعنی انسان حتی اگه بخوابه هم در حال مصرف انرژیه.اما در میزان حداقلیه مصرف هستش.(در این باره مجددا صحبت خواهیم کرد)انسان هر قدر سالم تر باشه مصرف انرژیش هم بیشتره.مثلا فرد جوان سالم و فردی که سنو سال بالایی داره رو تصور کنید در یک منزل زندگی میکنند روز جمعه هر دو روی مبل در حال استراحت و تماشای فیلم هستندهر دو نفر در حال مصرف انرژی هستن اما انرژی ای که جوانتره مصرف میکنه خیلی بیشتر از فرد مسن هستش.لذا موقع شام خوردن غذایی که جوانتر میخوره بیشتره.چون نیاز بیشتری به انرژی داره حتی اگه هیچ حرکتی هم نکرده باشه.معنی این حرف اینه که انسان در هر حال که باشه مقداری انرژی مصرف میکنه و انرژی مصرفی توسط فرد جوان و سالم بیشتر از افراد سال خورده و بیمارهنکته ی قابل توجه اینه که وقتی بدن انرژی ای رو مصرف میکنه همزمان بخشی از اون از بدنش خارج میشه که جن در همین موقعیت انرژی های منتشر شده رو جذب میکنهشاه کلید درک ماجرای جذب انرژی توسط جن همین نکته ست

حالا فردی سالم رو تصور کنید که هیچ مشکلی نداره .نه بیماری ای در بدن داره و نه مشکل اخلاقی خاصی داره.همینطور کارهایی رو هم انجام میده که هاله ش تقویت میشه.چنین فردی انرژی تولید شده در بدنش رو به بهترین شکل میتونه استفاده بکنه.جن هم نمیتونه بهش نزدیک بشه.اما همین که گرفتار یک مشکلی بشه که هاله ش نفوذ پذیر بشه اجنه ای که بطور معمول در اطراف انسانها زندگی میکنن و از نیمخوره ی غذاهای انسان تغذیه میکنن بلافاصله از محل نفوذ وارد بدن میشن

حضور جنیان در اطراف انسان اجتناب ناپذیره و این موضوع ساختار خلقت محسوب میشه .اما هاله ی محافظی که انسان داره اون رو در امنیت نگه داشته.در اثبات این مطلب به یک روایت و یک ایه از قران اشاره میکنیم

این مطلب رو در روایتی از پیامبر اکرم ص داریم که فرمودن همونطور که زنبورها تلاش میکنن روی گوشت بشینن جنیان هم دور موئمن میچرخند تا راه نفوذی بهش پیدا کنند.

روایت چند تا نکته رو بیان میکنه.علاوه بر مطالبی که در بالا ذکر شد گویای یک نکته ی ظریف هم هست.روایت میگه جن اطراف موئمن میچرخه .نمیگه دور انسان معمولی.دلیلش هم اینه که غیر موئمن اصلا هاله ش از قبل از بین رفته و جن دیگه دورش نمیچرخه بلکه در بدنش حضور داره.همین مطلب رو در ایه ای از قران هم میتونیم بررسی کنیم.

إِنَّ الَّذِینَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّیْطَانِ تَذَکَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ ٢٠١

مسلماً کسانی که [نسبت به گناهان، معاصی و آلودگی های ظاهری وباطنی] تقوا ورزیده اند، هرگاه وسوسه هایی از سوی شیطان به آنان رسد [خدا و قیامت را] یاد کنند، پس بی درنگ بینا شوند [و از دام وسوسه هایش نجات یابند.] (۲۰۱)

202

وَإِخْوَانُهُمْ یَمُدُّونَهُمْ فِی الْغَیِّ ثُمَّ لَا یُقْصِرُونَ ٢٠٢

و برادران بی تقوایان [که شیاطین هستند] همواره آنان را به عمق گمراهی می کشانند؛ سپس [در به گمراهی کشیدنشان] کوتاهی نمی‌ورزند. (۲۰۲)

ترجمه ای که زیر ایه هست مضمون رو ترجمه کرده اما اگه دقیقتر بررسی بشه نکات جالبی ازش در میاد.در ایه ی اول داریم که اذا مسهم طائف من الشیطان. کلمه ی طائف از طواف به معنای چرخیدن میاد.یعنی شیطان اطراف انسان چرخ میزنه جنی که در حال چرخیدن دور انسان باشه رو منظور داره.این جنیان که از گروه شیاطین هستن اطراف انسان میچرخند تا اینکه جایی پیدا کنند که بتونن فرد رو مس کنند.مس هم اصابت همراه با لمس شدن رو میگن.به عبارت دیگه ایه اینطور بیان میکنه که جنیان شیطانی ای همیشه اطراف انسان هستند که در حال طواف انسانند یعنی همیشه اطراف انسان میچرخند تا بتونن اون فرد رو مس کنند.که همراه این مس مطلبی رو که میخوان رو به فرد القا میکنند.بنابر این قبل از حالت مس این وسوسه رو نمیتونن به این صورت القا کنند .چون وقتی مس نکردن یعنی بیرون از هاله هستن و بسختی میتونن با انسان ارتباط بگیرن.عمده ی قدرت شیطان وقتیه که از هاله عبور میکنهاین مرحله اولین مرحله ایه که شیطان از نزدیک میتونه چیزی رو که میخواد رو به انسان القا کنه.ولی اگه مس تکرار بشه و فرد هم بهش عمل بکنه کم کم شیطان نفوذش بیشتر میشه.فعلا صحبت برای اولین مرحله ی نفوذهدر ادامه دو نوع واکنش از طرف انسان بیان شده.گروه اول کسانیند که اهل تقوا هستن که بلافاصله یادشون میافته که نباید از این وسوسه ای که شدن تبعیت کنن.و با اون مخالفت میکنند قران میفرماید این افراد انسانهای با بصیرتی هستن.چون میتونن ببینند و بفهمند چه اتفاقی داره میافته.حقیقتا هم افرادی که چنین توانایی ای داشته باشن کم هستند.اغلب متوجه نمیشن و تبعیت میکنند.

گروه دوم خیلی با بدی وصف شدند .اونهایی که از این وسوسه تبعیت میکنند برادران شیطان نامیده شدن.که همدیگه رو در رفتن به عمق بدیها یاری میکنند.

جمع بندی مطالب تا اینجا

انسان بطور عادی در حال مصرف انرژی هستش و جنیان هم اگه وارد حریم شده باشن از همین انرژی ای که بطور عادی انسان مصرف میکنه میتونن سرقت بکنند.اما فقط همین مقدار از انرژی رو که داره مصرف میشه رو میتونن سرقت کنندیعنی انرژی باید منفعل شده باشه و بصورت بالفعل در جریان باشه.و الا چیزی رو نمیتونن جذب بکنند.

نکته ی مهم در این بحث اینه که انسان بطور طبیعی همه ی انرژی هایی که بطور بالقوه در بدن داره رو مصرف نمیکنه.فقط مقداری که نیاز داره انرژیش رو ازاد میکنه.

در ادامه بیان شد که جنیان اعم از شیطانی و غیر شیطانی بطور طبیعی بیرون از حریم انسان هستند و نمیتونن وارد حریم هاله بشن مگر زمانی که هاله اسیب خورده باشه.جنیان شیطانی وارد میشن تا بهتر بتونن وسوسه کنند و البته در کنار وسوسه انرژی هم بگیرند و جنیان غیر شیطانی هم وارد میشن که انرژی بگیرند ولی برای اینکه این کارشون همیشگی باشه تمام تلاششون رو میکنند که انسان رو به بیراهه بکشونن که هاله همیشه معیوب بمونه.

وقتی جن به انرژی های ازاد شده ای که انسان بطور معمول استفاده میکنه قانع نباشه تلاش میکنه به روشی انسان رو وادار به ازاد کردن انرژی های بیشتر بکنه

جن موجود خیلی بیرحمیه.تا انقدر از انسان سواستفاده نکنه که طرف دیگه برای زندگی عادیش هم دچار ضعف بشه و انرژی نداشته باشه دست از سرش برنمیداره.

تا وقتی که فرد نسبتا سالمه تقریبا انرژی قابل قبولی رو ازاد میکنه و جنیانی هم که در حال سواستفاده از فرد هستند از مقدار انرژی دریافتی راضی هستن .اما بمرور دیگه فرد دچار ضعف میشه.دیگه نمیتونه انرژی مورد نیازش رو تامین بکنه و بیحال میشه.جن از اینجا به بعد اوج خباثت خودش رو نشون میده .کم کم حسهای خاصی رو در فرد فعال میکنه.حسهایی که باعث میشن انسان انرژی زیادی مصرف کنه.

جنی که در حال گرفتن انرژی از بدن بوده ناگهان تبدیل میشه به جن عاشق!!

تحریک جنسیه قربانی

مثلا فرد رو تحریک میکنن که شهوتش بالا بیاد.در تمام مدتی که انسان در حالت شهوت قرار گرفته در حال ازاد کردن مقدار زیادی از ذخائر انرژی هستش.(فرد خسته و بیحالی رو تصور کنید که حال نداره حرف بزنه اما اگه بخواد همبستر بشه رفتاری از خودش نشون میده که انگار نه انگار همون آدمه)این مطلب جنیان رو شدیدا به وجد میاره.برای همین تلاش میکنند فرد زمان بیشتری رو در این حالت بمونه.لذا وقتی جن عاشق فرد رو تحریک میکنه.هر نوع حس جنسی ای رو میتونه براش ایجاد بکنه بسته به روحیات خود فرد گاهی به همجنس سوق میده و گاهی به روشهای نامتعارف جنسی.مهم اینه فرد زمان زیادی رو در حالت تحریک باقی بمونه .بر خلاف ادعایی که مدعیان میکنن برای جن هیچ تفاوتی نداره چجوری این کار رو بکنه.خودش که هیچ حسی به انسان نداره فقط با توجه به میل و سلیقه ی قربانی اعصاب مربوطه رو فعال میکنه.متاسفانه اغلب مدعیان علوم ماورایی خودشون اطلاعات درستی ندارن و از روی همدیگه مطلب مینویسن که تقریبا همه گی در مورد جن عاشق به خطا رفتن چون منبع اطلاعاتشون یک کتاب بوده طبیعبه که همه اشتباه کنن.این خطا تا جایی جدی شده و عمق پیدا کرده که در رقیه خوانی هاشون جن رو نصیحت میکنند که نکنه حرامه!! در حالی که اصلا این حرف از اساس ناممکنه.جن نه فعل و انفعالات شیمیایی در بدن داره و نه ابزار تخلیه ی این حس رو اصلا برای جن شهوت انسانها مفهوم نداره.اما مهمترین ویژگی همه ی جنها که با کمک همین توانایی به انسانها مسلط میشن اینه که میتونن حواس انسان رو بشکل عجیبی تحت کنترل خودشون در بیارن.حتی سیستم اعصاب رو هم میتونن تحریک و فعال کنند.جن به کمک این توانایی جوری انسانها رو به اشتباه میندازه که حتی نمیتونن تشخیص بدن کدوم حسشون واقعیه و کدوم رو جن ایجاد کرده.لذا جن جوری اعصاب جنسی رو تحریک میکنه که قربانی تصور میکنه واقعا موجودی در کنارش حضور داره فقط دیده نمیشهمثلا در اغلب موارد حسی شبیه حس حضور جنس مخالف رو برای فرد ایجاد ممواردهمراه با لذتی که بیشتر از حضور جنس مخالف واقعی هست! رو القا میکنه.قربانی از همه جا بیخیر تصور میکنه این جن عاشقش شده و بشکل انسان نامرئی اومده کنارش خوابیده و معاشقه میکنه.با تصرف خود جن فرد نه تنها نمیترسه که خیلی هم استقبال میکنهخصوصا اینکه اجازه ی ارگاسم کامل هم به خانمها یا اجازه ی انزال به اقایون نمیده.و این خودش لذت مضاعفی رو ایجاد میکنه.خانمهایی که متاهل هم هستن ترجیح میدن با جن معاشقه کنن تا با همسرشون .هیچ مردی نمیتونه چند ساعت این کار رو ادامه بده ولی جن میتونه.اخرش هم خود فرد کار رو تمام میکنه یعنی با خود یی خاتمه میده اگه به جن باشه که ول کن نیست.

در تمام این مدت جنهای زیادی جمع شدن و در حال جذب انرژی اون بیچاره هستند.جوری میشه که بعد از تموم شدن کارش دیگه نمیتونه از جاش بلند بشه.در مورد خانمها که فوق العاده ماجرا سنگینه و طرف رو تا مرز بیهوشی جلو میبره.

ترساندن قربانی

شیوه ی دیگه ترسوندنه.ترسهای بیجا و بیدلیل.شاید برای خیلی ها اتفاق افتاده باشه.که ناگهان ترس تمام وجود انسان رو میگیره.یا با هر صدایی قلبش میریزه.اینها همه برای اینه که با ترسوندن فرد رو وادار کنند که انرژی ازاد کنه.موقع ترس انرژی زیادی از انسان ساتع میشه چون بدن بطور خودکار انرژی رو به بازو ها میده که فرد بتونه از خودش دفاع کنه یا فرار بکنه.

عصبانی کردن قربانی

عصبانی کردن متداولترین روش برای جذب انرژی توسط جنه.موضوعی که اگه بهش توجه داشته باشیم هر جور که شده خودمون رو کنترل میکنیم.بین خشمگین شدن و عصبانی شدن تفاوت زیادی وجود داره.انسان بطور غریزی قوه ی غضب داره و برای بقا هم بهش نیاز داره.چیز بدی هم نیست چون قابل کنترله و محرک خشم عقل انسانه.مثلا اگه فردی بخواد به انسان حمله کنه که به خودش یا ناموسش اسیبی بزنه قوه ی عقل انسان بطور خودکار خشم رو فعال میکنه که برای نجات خودش یا خانوادش خشمگین بشه و دفاع بکنه.اما گاهی وقتها انسان دچار عصبانیت میشه.در حالت عصبانیت هیچ کنترلی روی رفتار و گفتار نیست.محرکش هم منطقی نیست.مثلا توی خیابون بخاطر بوق زدن نابجای ماشین پشت سری طرف عصبانی میشه و شروع به فحاشی میکنه.این کارش از عقل که دستور نمیگیرهپس چی باعث شده فرد کنترل خشم خودش رو نداشته باشه و بیجهت دادو فریاد راه بندازه.مثالهای این حالت فراوانه.همه ی مردم دچار عصبانیت میشن و به ندرت پیش میاد کسی از روی عقل بخواد خشمگین بشه.سوالی مطرح کردیم که محرک این حالت چیه.اگه عقل نیست پس چه فدرتیه که باعث عصبانی شدن میشه؟!جواب شیطانه.تقریبا در همه ی مواردی که مردم عصبانی میشن شیطان حضور داره و اساسا خود شیطان عامل ماجرا بوده.بارزترین نشانه ای که میشه بین خشم غریزی و منطقی و عصبانیت تشخیص داد اینه که اولا کسی که عصبانی شده معمولا دلیلش منطقی نیست و دیگران حالت عصبانیت اون رو تایید نمیکنن یعنی نمیگن حق داره عصبانی بشه.بر خلاف خشم که هر کس صحنه رو ببینه به طرف حق میده خشمگین باشه.دومین علامت غیر قابل کنترل بودن حال فرد هستش که البته نسبیه بسته به سلطه ی جن ممکنه عمق این حالت زیاد یا کم بشه.و سومین علامت پشیمانی خود اون فرد بعد از فروکش کردن عصبانیته .معمولا از رفتارش شرمنده میشه.و اگه اطرافیان کمک کنند میره با کسی که دعوا کرده روبوسی هم میکنه.اما در خشم ماجرا به این سادگیا تموم نمیشه .

اینکه چرا باید جن از این روش استفاده کنه هم روشنه در حالت عصبانیت اولا انرژی بالایی از انسان خارج میشه که جن هم همین رو میخواد ثانیا در عصبانیت انسان مرتکب ناهنجاری میشه و همین راه رو برای اینده باز میکنه که جن راحتتر بتونه رفت و امد بکنه.ثالثا در عصبانیت هدایت فرد تا حدودی دست جنه و این موقعیت خوبیه که شیطان هر کاری که میخواد رو انجام بده.

مبحث عصبانیت خیلی نکات داره و باید پستی ویژه براش نوشته بشه.

موارد دیگه ی زیادی هم میشه اسم برد که جزو همین فعالیت جن محسوب میشن یعنی اجنه برای گرفتن انرژی بیشتر از انسان اون احساسها رو ایجاد میکنند که در ادامه فقط به عنوانش اکتفا میکنیم دیگه این پست طولانی شد

تحریک فرد به مصرف مشروبات الکلی

تحریک فرد برای گوش دادن به موسیقی و حس گرفتن با اون

تحریک فرد برای استفاده از قرص های خواب اور

ایجاد استرس و دلهره.

ایجاد سوئ ظن

و.

یعنی تصور کنید انسان در چه احولاتی انرژی زیادتری مصرف میکنه همه ی اونها میتونن توسط جن ایجاد بشن.گاهی هم از مقدمه شروع میکنن.یعنی اول مثلا فرد رو بدگمان میکنن که کم کم زمینه ی دعوا و عصبانیت اماده بشه.

یک نکته ی خیلی لطیف

اغلب گرفتاران به جن شبها نمیتونن بخوابن.دلیل جالبی داره.اولا اجنه نصفه شب به بعد اوج تحرکشونه و تلاش میکنند قربانی در همون ساعات بیدار باشه.اما چرا؟

چون انسان وقتی خواب هستش انرژی ای که بدن مصرف میکنه به مقدار کمترین حالت خودش میرسه.اغلب اعضا از حرکت افتادن و بی حرکت هستن.بنابر این انرژی ای هم مصرف نمیکننانسان وقتی افت انرژی پیدا بکنه خوابش میبره.یا بیهوش میشه دلیلش همینه که در شرایط اضطراری بدن تلاش میکنه کمترین مقدار سوخت و ساز رو داشته باشه.

اما جن اومده که انرژی سرقت کنه.دوست نداره این اتفاق بیافته .بنابر این از شگردهای مختلفی استفاده میکنه تا قربانی بیدار باشه و نتونه بخوابه.

در پستهای دیگه اشاره کردیم که حالت ایده ال برای جنیان اینه که قربانی بی حرکت و ساکت یگوشه ی خونه افتاده باشه.اما نه در حالت خواب.بیدار و منگ بودن بهتربن حالته.رفت و امد کم باشه و نور اتاق هم در حد تاریک باشه.اگه نتونه این کار رو بکنه فرد رو تحریک میکنه بره زیر پتو تا لااقل بدنش در جای تاریک قرار بگیره

شرایطی که فرد قربانی باید داشته باشه که جن بتونه ازش انرژی بگیره.خصوصا از حیث فیزیک بدنیه قربانی

لذا جن برای اینکه بتونه از قربانی انرژی جذب بکنه یه زمینه سازی هایی لازم براش انجامبدنیه

اولا باید هاله ی قربانی به اندازه ی کافی ضعیف یا آشفته باشه چون همیشه بخشی از جن بیرون از بدنه(بحثش دقیقه که فعلا واردش نمیشیم).

دوم اینکه بدن قربانی بی حرکت باشه.یعنی در حال حرکت نمیتونه از انسان انرژی جذب بکنه.

سوم اینکه محل تاریک باشه.یعنی تلاش جن اینه که در موقعیتی باشه که اذیت نشه.نور و جن سازگار نیستن.جن تمایل زیادی به تاریکی داره.

چهارم اینکه فرد بیدار باشه.چون در حالت خواب بدن به میزان خیلی کمی انرژی ساتع میکنهلذا چون جن خودش شبها و در تاریکی بیشترین فعالیت رو داره (خصوصا بعد از ساعت 2نصف شب تا اذان صبح)جن اجازه نمیده فرد شبها بخوابه

برای ایجاد شرط اول چند روش معمول رو جن استفاده میکنه

شرط اول این بود که باید هاله ی فرد همیشه حالت آشفتگی خودش رو داشته باشه خصوصا زمانی که جن در حال گرفتن انرژی هست حساسیت زیادی برای باز نگه داشتن راه ورود و خروجش به بدن داره.برای این کار اغلب از چاکراها استفاده میکنه مثل چاکراهای فرعی کف پا یا از چاکرای قلب که همون حالت لرزش بین دو کتف که بی اختیار ایجاد میشه بخاطر ورود و خروجه جنه.حسی شبیه اینکه یه کاسه اب یخ به پشت انسان بریزندر محل حجامتیا از چاکرای پیشانی و سر استفاده میکنند .اما متداولترین راه کف پا و پیشانی و بین دو کتف هستش.وقتی از چاکرای پیشانی استفاده میکنه از مسیر چشم ها هم رفت و امد میکنه.حسی هم که به انسان دست میده مثل رفتن ماسه در چشمه.گوبی خاک رفته چشم ادم و چشم میسوزه.یا گویی در گوشها باد جمع شده.در هر صورت نکته ای که دانستنش میتونه کاربردی باشه اینه که برای باز کردن چشم سوم یا همون چاکرای پیشانی چند تا روش معمول داره.یکیش موسیقیه.دوم غم.سوم خیال و وهم.چهارم افسردگی و حسرت.که وجه مشترک همه ی این حسها خیره شدن چشمها به یک گوشه ست.بدون اینکه متوجه محلی که بهش چشم دوخته باشه متمرکز میشه و میره تو عالم خودش.حالا ممکنه بواسطه ی غم و حال بعد از گریه باشه یا بخاطر گوش دادن به یه موسیقی باشه یا رفتن تو فکر و خیالات یا حسرت خوردن نسبت به گذشته وغرض اون نوع نگاه کردنه که جن میخواد اون حالت در فرد ایجاد بشه.چون اون نوع تمرکز در واقع باعث میشه مسیر رفت و امد برای جن بشدت باز بشهیکی از دلایل حرام بودن بعضی از موسیقی ها میتونه همین باشه.موسیقی اگه برای شنونده حسی داشته باشه همین حالت رو ایجاد میکنه .که خطر ناکه.

 


تناسخ ! داستان تخیلی یا یک واقعیت !

 تناسخ.
وقتی از زندگی گذشته و یا زندگی های بعدی در همین دنیا صحبت میشه .،منظور همون عقیده ی به تناسخه.اخیرا کلیپهای زیادی در فضای مجازی پخش شده که راجع این موضوع صحبت میکنه.گاها هم موضوع به نحوی بیان میشه که انگار ادله هایی که گفته میشه ،مستنده و قابل اثباته.
البته واقعیت هم ممکنه همینطور باشه و بعضی از موارد رو بشه با بررسی درست بودنش رو ثابت کرد اما اثبات اون داستانها معناش اثبات تناسخ نیست که در ادامه اشاره میکنیم.
اول ببینیم تناسخ دقیقا چیه .این فکر  بر میگرده به هزاران سال پیش.یعنی از زمانی که بودا شکل گرفت.بوداییها معتقدند ما بعد از مرگ وارد یک زندگی جدیدی میشیم .همونطور که قبل از تولدمون در زندگی های قبلی بودیم.
معتقدند روح انسان با این جابجا شدنها داره بسمت کمال حرکت میکنه.و این تکامل تا اونجا که روحمون به اندازه ی لازم رشد بکنه ادامه داره.و اخر هم به بهشت میریم.
گرچه بهشتی که بودا تعریف میکنه با بهشت ما فرق داره.
معتقدند یک روح زمانی ممکنه در یک حیوان حلول کنه و دوباره به یک انسان .و اگه اون حیوان یا انسان در زندگیشون درست زندگی کنند زندگی بعدی وارد یه موجود کاملتر میشن یا یه انسان بهتری میشن.واگه بد زندگی کنند ممکنه زندگی بعدیشون دیگه انسان نباشن و به یه حیوان حلول کنند.
حتی گاهی ممکنه به درخت و سنگ و سایر موجودات تبدیل بشیم .گاهی هم ممکنه یک روح دوتا کالبد پیدا کنه و همزمان در دو انسان حلول کنه یا یک انسان و یک حیوان.
خب این کلیت ماجرا بود.این تفکر دلایل جالبی هم برا اثبات خودش داره .مثلا میگن کسی که در زندگیش انسان خیلی بدی بوده و یا مثلا چند نفر رو بقتل رسونده هیچ وقت در دنیا و در یک زندگی نمیشه اونو مجازات کرد.چون نهایتا یک بار اعدام میشه که اون عوض یکی از قتلهایی که مرتکب شده بقیه ی قتلهاش چی میشه .برا همین در زندگی بعدی مثلا ممکنه به یه سگ ولگرد که تمام عمرش با گرسنگی و اذیت سپری میشه ظاهر بشه که جبران اون ظلم قبلی شده باشه.
اما در واقع دلیل اصلی چیز دیگه ایه و باقی دلایلی که میگن بیشتر بخاطر توجیه گفته شده.
دلیل اصلی این تفکر میل به جاودانگیه که بطور فطری در همه ی انسانها وجود داره.میل به بقا .هیچ کس دوست نداره روزی نابود و محو  بشه.برا همین زندگی مجدد یجورایی میتونه این نیاز رو پاسخ بده و انسان با شنیدن این خبر که قراره دوباره برگرده به همین دنیا احساس ارامش و رضایت بهش دست میده و دوست داره قبول کنه.خصوصا اینکه درست زندگی کردن هم سرلوحه ی این تفکره.
روی همین اصل داستانهایی گفته شده که مفصله.که غالبا به این شکله که فردی بطور غیر عادی حافظه ش فعاله و از زندگی گذشته چیزهایی بیاد میاره.که معمولا هم میگن این اتفاق برای بچه ها رخ میده .چون تازه وارد دنیا شده و حافظه ی خاصی هم داره پس زندگی های گذشته ش رو میتونه یادش بیاره.بعد پدر مادر بچه به حرفهای عجیبی که از بچه شون میشنون کنجکاو میشن و بعداز تحقیق معلوم میشه که همه چی درست بوده.یعنی میرن محل قبلی ادعا شده رو طبق نشانه هایی که بچه میگه پیدا میکنن و پرسوجو میکنن ایا اینجا شخصی به این نام در گذشته وجود داشته اونا هم میگن بله اقا یا خانم فلانی که پنج سال پیش از دنیا رفته و قبرشم فلان جاست.یعنی زندگی قبلی بچه به این شکل ثابت میشه و معلوم میشه روح اون مرحوم الان در این بچه وارد شده.!!
دهها داستان به همین شکل ساخته شده و متاسفانه استقبال خوبی هم در میون نوجوانهای ما شده.که جا داره مسئولین فرهنگی بیشتر اطلاع رسانی کنند.
به هر حال به لطف خدا در ادامه مطلب راجع درستی و نا درستی این ادعا صحبت میکنیم و اینکه ماجرای این داستانها چیه رو هم براتون خواهم گفت.
تناسخ رو به چند روش میشه بررسی کرد و به چالش کشید.
اول از طریق ادعاهایی  که برای اثبات تناسخ میشه 
دوم از نظر عقلی و ممکن بودن این ماجرا
سوم از نگاه دینی و کتب اسمانی.
ضمن اینکه جواب همه ی دلایل ارائه شده رو میشه توضیح داد .
 
اول.ادعای اثبات تناسخ و ادله ی اونها
یکی از ادله ی اثبات تناسخ اینه که میگن ما در طول زندگی گاهی لحظاتی برامون اتفاق میافته که گویی همین اتفاق رو ما قبلا تجربه کردیم.یا وارد محلی میشیم که قبلا هیچ وقت ندیده بودیم ولی حس میکنیم قبلا اینجا بودیم یا افرادی رو میبینیم که حس میکنیم سالهاست اونو میشناسیم و حتی براحتی احساس صمیمیت میکنیم  
در توضیح این وقایع میگن علت بر میگرده به زندگی گذشته مون.چون ما قبلا در زندگی قبلی همین لحظات اشنا رو داشتیم برا همین یه لحظه یادمون میافته ولی خیلی گنگ و نامفهوم .یا اون محله ها رو قبلا اومدیم یا این ادم رو در زندگی قبلی میشناختیم و .
و این میشه دلیلی برا اینکه ما زندگی قبلی ای داشتیم.
خب ظاهرا توجیه خوبیه اما اگه بیشتر بهش دقت کنیم میبینیم اصلا جور نمیشه.در مورد اماکن اگه ما یک محل باستانی و قدیمی که خیلی وقته وجود داره رفتیم و اونجا برامون اشنا بود منطق تناسخیونمیتونه صدق بکنه اما وقتی وارد محلی میشیم که  تازه ساخته شده چطور.در زندگی قبلی که اصلا اینجا وجود نداشت تا من دیده باشم.همینطور لحظات تکراری و اشنا .این صحنه ها معمولا شامل تصاویری میشن که با کوچکترین جابجایی دیگه اون حس از بین میره.صرف نظر از اینکه ممکنه همه ی اون تصاویر جدید بوده باشن اصلا قرار گرفتن به اون دقت برای دو نفر در یکجا  محاله.چون همه ی اشخاص موجود در اون صحنه یادرختان یا هر چی که هست برای اون لحظه ست و با یک ساعت قبلش فرق داره چه به اینکه چند سال قبل همینجور مونده باشه.

 

در مورد انسانهای اشنا هم همینه اون شخص ممکنه سنش از ما کمتر باشه ما چطور ممکنه اونو قبلا دیده باشیم.بماند اینکه با فرض جور بودن شرایط سنی اون ادم کلی تغییر کرده و نمیشه گفت از هر حیث همون ادم بیست سال قبله
میبینید که اگر چه ظاهرا جواب خوبی برای این اتفاقات عجیب داده شده اما با کمی دقت میشه فهمید هیچ ارتباطی بهم ندارند و حتی نمیشه اصلا همچین تطبیقی رو داد.
اما جواب این اتفاقات چیه و چرا گاهی صحنه های اشنا و تکراری میبینیم هم جالبه.میدونیم که ارواح خارج از بعد ماده هستند یعنی زمان براشون به این شکل تعریف نمیشه.انسان قبل و بعد از زندگی در این دنیا دیگه از بعد زمان خارج میشه.اصلا صد سال بعد یا قبل براش مفهوم نداره.زمان برای ساکنین روی زمین به این شکل تعریف میشه تصور کنید موجودی رو که از دنیای دیگه ماجرای گردش زمین رو میتونه ببینه اونم خارج از خود زمان.برای روشن شدن میشه این مثال رو زد.تصور کنید فردی داخل چاهی رفته و داره به اسمان نگاه میکنه .بیرون چاه هم یه متری روی زمین افتاده که از  چاه دیده میشه .یعنی بخشی از متر از روی چاه رد شده.خب اونی که داخل چاه هستش هر وقت به متر نگاه بکنه یه عددی رو میبینه .اگه متر رو ینفر ارام ارام بکشه که خب اعداد هم عوض میشن.میتونه بگه الان روی عدد دومتر هستیم یا الان عدد پنج مقابله منه .اما اگه کسی کل متر رو از بابای چاه و از روی یه درخت تماشا  کنه چطور.اگه بپرسن به کدوم عدد متر اشراف داری میگه یعنی چی  خب همه ی متر رو دارم همزمان میبینم تو کدوم رو میخوای تا من نشونت بدم ! زمان برای ارواح مثل فرد بالای درخته و برای ما که در دنیا هستیم مثل شخص در چاه.از طرف دیگه روح سنو سال هم نداره.که بگیم قبل از تولد بچه بوده و بعد از مرگ پیر شده.همون روحه با همون هوشیاری.حالا ممکنه اون مکانهای اشنا یا لحظه های تکراری مربوط به روحمون باشه که قبل از تولد یبار زندگی خودمون رو دیدیم و شاید تمام لحظات رو هم لمس  کردیم ولی خب بنا به فراموشیه.میدونید که ارواح خیلی قبلتر از مادیات خلق شدند.هنوز زمان به این شکل اصلا وجود نداشت.پس نمیشه گفت چند سال پیش خلق شدند ولی چیزی که مهمه به زمان احاطه دارند و میبینند.

بحث جبری بودن زندگی ربطی به این فرض نداره و منم واردش نمیشم که بگیم در اونصورت همه چی از قبل تعیین شده بوده.نه اینطور نیست و ماجرا مفصله که نیاز به توضیح داره  .همین قدر اشاره کنم  که زندگی تمام انسانها برای ارواح قابل درکه.البته اگه خداوند اجازه بده توان این کار ر دارند.مثلا اگه ارواح گذشتگان ما که از دنیا رفتن اجازه ی کشت  گذار داشته باشند میتونند تمام جزییات زندگی چند نسل اینده رو هم ببینند .واین مطلب صرفا اگاهیه و الا تصمیم گیرنده همون شخصه که موقع زندگی اراده میکنه و کاری رو انجام میده.اینکه تمام زندگیش از قبل قابل روئیته دلیل بر جبر نمیشه.

اما به هر حال این فرضیه که گفتیم  از توجیه تناسخیون  برای اون صحنه های تکراری بهتر باید باشه.

 دلیل دیگه ای که تناسخیون دارن اینه که در یک زندگی انسان ظالم نمیتونه عادلانه  مکافات بشه و باید دوباره برگرده و جبران ظلمهایی که کرده بشه.
در جواب میگیم مثلا هیتلر که پنجاه ملیون نفر رو به کشتن داد چند بار باید به دنیا بیاد تا عدالت بر قرار بشه.پنجاه ملیون دفعه یعنی باید بیاد و هر بار هم کشته بشه !!؟

از طرف دیگه مگه یادش میاد که برا چی داره مجازات میشه.وقتی یادش نیست خب چه فایده.در همین دنیا ادم اایمری رو تبرئه میکنن و میگن این که نمیدونه برای چی باید در زندان باشه و ازادش میکنن بعد بعد از مرگ دوباره بیاد که چی بشه.مجازات برای رشده طرفه .من اگه ندونم برا چه جرمی دارم تنبیه میشم که رشد نمیکنم.اون مظلومی که بدست هیتلر کشته شده ایا به این نوع مجازات اروم میشه!؟اگه کسی به ما ظلمی بکنه مثلا یه سیلی ظالمانه زده و ما میخواییم انتقام بگیریم .اگه تو یه دعوای دیگه یکی دیگه بهش سیلی بزنه ما قانع میشیم؟!که بگیم خب بی حساب شدیم یا میگیم نه باید بدونه این عوض همون سیلیه که به ما زده.

به هر صورت مطالب فراوانی رو میشه از دلایل مطرح شده برای اثبات تناسخ شمرد  و به سادگی مورد نقد قرارشون داد.

یکی دیگه از دلایل تناسخیون برا اثبات ادعاشون حرکت به جلو و رشد موجوداته.میگن انسانها هم دارن از لحاظ انسانیت رشد میکنند و دلیل این رشد رو هم بازگشت به زندگی مجدد میدونند.میگن اگه این بازگشت نبود انسان همیشه در همون حد که برای بار اول خلق شد باقی میموند.

جواب این هم گمانم خیلی ساده تر از این حرفا باشه که نیاز به توضیح زیادی باشه.این که انسان  انسانیت رو به رشده رو ما قبول داریم اما این ارتباطی به تناسخ نداره.چون وقتی میتونیم به تناسخ ربطش بدیم که فردی که مجددا متولد میشد از تجربیات گذشته چیزهایی به یاد داشته باشه و بدونه که نتیجه ی فلان تصمیم غلط فلان شده پس نبیاید انجامش داد.یا اگه فلان جور رفتار کنم نتیجه ی بهتری میگیرم.چون تجربه دارم.اما وقتی همه چی فراموش میشه دیگه اثاری از زندگی قبلی نمونده که بخواد ازش استفاده کنه.

این رشد انسانها بخاطر استفاده از تجربه ی گذشتگان و مقتضیات زمان ایجاد شده.دانش گذشتگان به ما رسیده و ما هم به ایندگان منتقل میکنیم.این مطلب ارتباطی به تناسخ نداره.

اما همونطور که اشاره شد همه ی اینها بیشتر توجیهاتیه که برا اثبات ادعا اورده شده و دلیل اصلی همون میل به بقاست.اگه ما در برابر دو خبر متضاد قرار بگیریم به این صورت که یک خبر بگه بعد از مرگ نیست و نابود خواهیم شد و خبر دیگه بگه بعد از مرگ باز هم به دنیا برمیگردیم خودمون بطور فطری خبر دوم رو میپسندیم و اصلا کسی دلش نمیخواد از صفحه ی روزگار حذف بشه.

این ماجرا درسته که انسان دوست تمایل به جاودانه بودن داره چون خلقت انسان جوری بوده که بنا نیست نابود بشه .اما مشکل تناسخیون اینه که زندگی مجدد رو با جاودانه بودن اشتباه گرفتن در واقع راه صحیح پاسخ گویی به این میل وارد شدن به یک زندگی جدید و دائمی بعد از مرگه .این جوری میتونه این فطره رو پاسخ بده نه اینکه با بازگشت به دنیا.چون این دنیا هر چقدرهم تکرار بشه اخرش فناست.هر موجود ز نده ای اخرش میمیره پس اگه هزار دفعه هم بیادبازم اون میلش نخواهد شد.

اما اینکه چرا در مقابل ادیان اسمانی که حرف از زندگی ابدی زدند عده ای به تناسخ علاقه مند شدند  و احساس میکنند این روش بهتره خودش جای بحث داره.البته در مورد بودا ها که اطلاعات چندانی از ادیان الهی نداشتند میشه یجور توجیه شون کنیم اما اینکه بچه مسلمانها هم سمت این افکار متمایل میشند جای تعجب و تاسف داره.

شاید مقصر مبلغان دینی باشند که نتونستند بدرستی این میل فطری رو جواب بدند و نوجوانها نمیدونند اسلام چطوری به این نیاز فطری پاسخ داده.

به هر حال مرگ رو برای ما دردناک و لحظه ی از دست دادن داشته ها و وارد شدن به دنیای مخوف و تاریکی توصیف کردن.صحبت از قبر و عذاب قبر

در حالی که در اسلام ماجرای بعد از مرگ خیلی زیبا مطرح شده.مرگ شروع زندگی ای جدید در جوار رحمت الهیه.ما از خدا هستیم و به سوی او هم بر میگردیم.خودشم خدای رحیم و مهربان.که مشتاق دیدار ماست.

کسانی که از دنیا میرن هیچ وقت دلشون نمیخواد دوباره برگردن به این دنیا .سبکی و ارامش حس بودن بدون تلخیهای مادی خیلی زیباست.

در هر صورت این بحث رو در همینجا تمام میکنیم .راجع ادله ی تناسخیون و نقد اونها صحبت کردیم اما اینکه دلایل عقلی و دینی چرا با تناسخ موافق نیست و  رو در بخش دوم راجعش صحبت خواهیم کرد انشاالله

 


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها